حسرت دیدار

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

تو را نه عاشقانه


و نه عاقلانه و نه حتی عاجزانه


که تو را عادلانه در آغوش می کشم


عدل مگر نه آن است که هر چیزی سر جای خودش باشد؟

+نوشته شده در سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:,ساعت10:3توسط سجاد | |


تو را با دیگری دیدم


که غرق گفتگو بودی


دو چشمانم به خون بنشست


نمیدانم خودت بودی


به چشمانم ندارم شک

چرا یارم چنین بودی


کسی را من نمیدیدم

تو تنها خالقم بودی


تمام شعرهای من

دلیل گفتنش بودی


زمان بی کسی هایم

تو تنها ناجیم بودی


چه شد قول و قرار تو

تو که عاشق ترین بودی


کنون بی تو فراموشی

تو نالایق ترین بودی


درون شهر قلب من

تو تنها رهگذر بودی

 

+نوشته شده در سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:,ساعت9:55توسط سجاد | |

وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن

به تمام جزئیاتش...


به لبخند بین حرف هایش...


به سبک ادای کلماتش...


به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش...


به چشم هاش خیره شو...


دستهایش را به حافظه ات بسپار...


گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...

+نوشته شده در سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:,ساعت9:36توسط سجاد | |

امشب ...

دیوانگی در من بالا زده !

نه سکوت

نه موسیقی

نه حتی سیگار ...

هیچ چیز و هیچ چیز

این دیوانگی را تسکسن نمی دهد

جز عطر تنت ......

+نوشته شده در دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:36توسط سجاد | |

آغوش تو گناه نیست


من در آغوش تو آرامش یافته ام كه هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست

 

آغوش تو گناه نیست

 

من در آغوش تو امنیت را احساس كرده ام كه در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست

 

آغوش تو گناه نیست

 

من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس كرده ام كه در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست

 

پس امانم بده كه تا ابد در دل این زیبایی آرامش یابم

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:36توسط سجاد | |

ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳـــــــــــــــــﮑﻮﺕ !!!

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻤــــــــــــــوﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾــــــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺪ ﯾﮏ ﻓﮑــــــــــــــــــﺮ ﻣوندند

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺷﺐ ﻫﺎﯾــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺳﭙﺮﯼ ﻛﺮﺩﯾﻢ

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻗﻠﺒـــــــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﺎیی ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸوﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻟﻪ ﺷﺪ

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﺸـــــــــــــــﻤﺎیی ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑاروﻧﯽ ﻣوﻧﺪﻧﺪ

ﯾﻚ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳـــــــــــــــــــــــﻜﻮﺕ !!!

ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺴﺎیی ﮐﻪ ﺷــــــــــــﺎﺩﯼ ﺧﻮﺩشونو ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﻧه ما ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺻﺪﺍﻗـــــــــــﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺮفته

ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳــــــــــــــــــــــــﮑﻮﺕ!!!

ﺑﻪ ﺧﺎﻃــــــــــــــــﺮ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪ


ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ

 

 

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:27توسط سجاد | |

بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم


کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)


آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی


آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد...


هـیـچ نـگـویـد! هـیـچ نـپـرسـد...


فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد...

بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم...

+نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:20توسط سجاد | |

خداااااایا یــــــــادته ...
دستشو گرفتم آوردم پیشت گفتم فـــقطـ اینو میخوام !
گفتــــی :این کمه !!
بهتر ازاینو واست کنار گذاشتم ......
پاهامو کوبیدم زمین گفتم :همینو میخوام !!
بعد گفتی نـــــــمیشه !!!
یادته ی مکثی کردی و با ی آهــی از ته قلبت خیلی آروم گفتی :
آخـــــــه قول اینو به یکی دیگه ای دادم ......

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:51توسط سجاد | |

غم برا خوردن زیاد دارم!!!


تو دیگه برام لقمه نگیر لطفا…

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:28توسط سجاد | |

بر باد رفته هزار بهتر از یاد رفته !!!!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:16توسط سجاد | |


تکیه به شونه هام نکن.....من از تو افتاده ترم.....

ما که به هم نمیرسیم.....بسه دیگه بزار برم.....

کی گفته بود به جرم عشق.....یه عمری پرپرت کنم.....

حیف تو نیست کنج قفس.....چادر غم سرت کنم......

من یه قلندر شبم ......نه قهرمان قصه ها.......

یه پرده ی حلقه به گوش...نه ناجی فرشته ها.......

من عاشقم همین و بس ....قصه نداره بی کسیم......

قشنگیه قسمت ماست .....که ما به هم نمی رسیم.......

+نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:1توسط سجاد | |

نـه اینکــه زانــو زده بـاشـم ...


نـه !


فقط ""دلتنگــــی"" سنگین است


همیـــــــــــن ....

                      

+نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,ساعت21:57توسط سجاد | |

وقتی دهکده ای آتش می گیرد همه دودش را می بینند اما وقتی قلبی آتش می گیرد کسی شعله اش را نمی بیند

                                        

+نوشته شده در چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:36توسط سجاد | |

یک شب مجنون نمازش را شکست
بی وضو در خانه ی لیلا نشست
عشق ان شب مست مستش کرده بود
فارق از حام التستش کرده بود
گفت یارب از چه خارم کرده ای
برصلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنون ترم مکن
مرده های این بازیچه دیگرنیستم
این تولیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
درگت پنهان پیدایت منم
سالها باجور لیلا ساختی
من کنارت بودم نشناختی
عشق لیلا دردلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت اواره ی صحرا نشد
گفتم عاقل میشود اما نشد
سوختم در حسرت یک یاربت
غیرلیلا نیامد برلبت
روز شب او را صدا کردی
ولی دیدم امشب بامنی
گفتم بلی مطمن بودم
به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال که این لیلا خارت کرده بود
درس عشق بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چولیلی کشتئ در راهت کنم

 

                   

+نوشته شده در چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:,ساعت13:44توسط سجاد | |