حسرت دیدار

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

بهت حرفامو میزنم با عرض تبریک

عشق جدیدتو میگم از بس که نزدیک

شدی بهش دلت از من دور شد

منم سپردم همشو دست تقدیر

با هم خاطره داشتیم ما چه روز و شبی

ولی تو قید روزای خوبو زدی

بیخبر که رفت صبح زود فرداش

فهمیدم ساده بودم خب دروغه حرفاش

نگات میکنم شاید از چشام حرفمو بخونی

منم میزارم میرم شاید قدرمو بدونی

با اشک چشمام از اینروزا گذشتم من

وای پاییزم چقد کشندس پس

روزا گذشت و شد چند هفته بعدش

ساده چشاشو رو من بست و رفتش

با اینکه رفقا پیشمه

ولی این نبودن واست سخته درکش

 

+نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت1:8توسط سجاد | |

تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ...

 

همه یه جوری نکام میکنن و میگن :

 

جوون حیف شدش ...

 

ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم ...

 

یه نفرم با خودش نگفت :

 

طفلی چی میکشه با غمش ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:,ساعت14:32توسط سجاد | |

به من گفت برو گورت رو گم کن ...

 

و حالا ...

 

هرروز با گریه به دنبال قبرم میگردد ...

 

کاش آرام پیش خودش و زیر لب میگفت زبانم لال ....

 

+نوشته شده در جمعه 12 مهر 1392برچسب:,ساعت14:41توسط سجاد | |